این روزها برای ما اما ،دویدن به دقایق باقی مانده روزها.. مهمترین قرار معلوم : رسیدن ها نرسیدن ها...
این روزها باد وزیدن قرار معلوم اردیبهشت .. میان موهای اشفته ما.. دلهای پریشان ..دستان تشنه به مهر میان تارها ی نا کوک تارها نفس ها که میدمد میوزد میرود و دلتنگی را همینجا روی بغض های ناتمام ما ، تام المنفعه میانمان داد وستد میکند تا ادریبهشت تمام شود و گرمای خرداد شره کند میان قلب هامان...گر بگیریم و از نفس بیافتیم و تشنگی امان ببرد و به اجبار تن به آب بزنیم برای دمی حیات بی هم به خیام خام گنجشگ ...
واژه ها..همین کلمه های ناتمام میان ما... و رای صادره میان انگشتانمان وقت خداحافظی به قرار معلوم ، قفل ناسپاس بی اجازه صاحبخانه گشوده شدن ها و فاصله تقدیر مصنوع میان ما به تکرار به اجبار همیشه مهر تایید خوردن ها.
وقت رفتن است. فردا خواهد امد و من رای خودم را خواهم داد..اینجا وقت امان بریده و ادمی کمی نیازمند زمان است تا دوباره احیاشود.. نه به فریاد های ناجوانمردانه مردمان ، بلکه به نگاه پرشور تو میان چشمانم و دستان گرمت میان بند بند انگشتانم تا برای فردایی دیگر روی تپش های قلب هم دوباره قدم بزنیم.
نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 1:45 توسط راز| |
راز دویست و شصت و چهار...برچسب : نویسنده : raziyanee1394 بازدید : 5